آوا فرشته کوچولوی منآوا فرشته کوچولوی من، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

آوای زندگی

عاشقتم

امروز ۲۴ شهریور ۹۲ . دخترم ۷ روزه که رفته تو ۹ ماهگی. به خاطر دانشگاه و امتحانا یه وقفه افتاد نتونستم تو وبلاگ آوا مطلب بزارم. آوا کوچولو ۷ ماهگیش نشستن رو یاد گرفت تا صدای یه آهنگ یا موزیک می شنوه دست می زنه و یه دستی می رقصه. عاشق بیرون رفتنه تا یکی به سمت در خونه می ره از خودش صدا در میاره که اونو با خودش ببره به همون شکلی که می رقصه بای بای می کنه. دو تا دندون ریز خوشگلم ۵ شهریور ماه درآورد. با اون دندونای خوشگلش مامانی رو گاز می گیره و ذوق می کنه و می خنده. الان حدود یه هفته اس که داره ۴ دست و پا راه می ره باید مدام حواسمون باشه تا با کله نره تو دیوار. وقتی مامانی از سر کار می یاد ذوق می کنه ۲ تا دستاش...
24 شهريور 1392

زندگی مامان و بابا

هر روز که می گذره آوا کوچولو کارهای جدیدی انجام می ده من و بابایی هم کلی ذوق می کنیم. اولین بار اواخر چهار ماهگیش بود که با صدای بلند خندید و قهقهه زد که ما هم با خنده هاش می خندیدیم. چهره هایی که برای اولین بار می بینه غریبی می کنه اول بغض می کنه بعد میزنه زیر گریه و گوله گوله اشک می ریزه تا بغل مامان و بابا نیاد آروم نمی شه. رنگ زرد رو خیلی دوست داره چشماش با یکی از عروسکهای آویز تختش که زردرنگه می چرخه. کلمه های نامفهوم می گه و با خودش بازی می کنه. پستونک و شیشه شیر رو خودش میذاره دهنش. عاشق آهنگ تاب تاب عباسیه در هر حالتی که باشه خودشو تکون می ده. اولین مسافرتش هم بابلسر خرداد ماه به اتفاق مامان بزرگها و بابابزرگها، عموها و عمه و دایی بو...
9 تير 1392

سال نو

امروز 22  اسفنده چند روز دیگه سال نو می شه. امسال یه خونواده سه نفری هستیم آخه خدا یه دختر ناز به ما هدیه داده. تازگی ها آوا کوچولو خیلی شیطونی می کنه حسابی بغلی شده تا می ذارمش زمین، سر و شونه هاشو بلند می کنه و نق می زنه تا بغلش کنیم. نمی زاره مامانی به کارای خونه برسه. مامان و باباشم تا حدودی می شناسه باهاش حرف می زنیم ذوق می کنه و می خنده. خیلی دوست داره رو پاهاش وایسه البته با کمک. حتی وقتی که داره نق می زنه رو پاهاش وایسه ساکت می شه. همش دوست داره یکی باهاش بازی کنه و حرف بزنه. خدا رو به خاطر این هدیه قشنگ شکر می کنم. ...
22 اسفند 1391

2ماهگی آوا

آوای قشنگم 2ماه از تولدت میگذره انقدر سرم باهات گرم شده که وقت نمی کنم به وبلاگت سر بزنم. یه هفته اس کلاسام شروع شده ولی دلم نمی یاد تنهات بزارم، دلم برات تنگ می شه... کاش دانشگاهم زودتر تموم بشه!؟     ...
19 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای زندگی می باشد